بازهم
هوای تازه می خواهد
این سر مانده
در پس غوغا
باز دل
بهانه می گیرد.
با لب بسته ء
پر از آوا
باز فریاد
بی هراس از شب
می نشیند
به رویت فردا
باز عاشق
می کند مویه
گنگ و مدهوش
با تب بالا.
من کجا ....... ؟
کرانه ناپیدا!
ساحل امن !
خواب رویایی
دل چرا ........ ؟
به هر طرف ، هر سو.
همجو یک
هرزه گرد هرجایی .
او کجا ......... ؟
نشسته بر روزن .
فرش گل
آسمان مینایی .
کی ... ؟کجا ....؟
می کشد نقاب از رخ ؟
تا کنم باز
چشم بینایی.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اجتماعیات


















































